جدول جو
جدول جو

معنی حزن آور - جستجوی لغت در جدول جو

حزن آور
حزن آورنده، غم انگیز
تصویری از حزن آور
تصویر حزن آور
فرهنگ فارسی عمید
حزن آور
صاحب حزن: (قیافه حزن آور دارد)
تصویری از حزن آور
تصویر حزن آور
فرهنگ لغت هوشیار
حزن آور
اندوه زا، حزن آلود، حزن آمیز، حزن انگیز، حزین، غمبار، غمناک، محزون، حزن افزا، غم انگیز، غم افزا، غم فزا، اندوه بار
متضاد: نشاطآور، شادی انگیز، شادی افزا، فرح انگیز، مسرت بخش، دل خراش، سوزناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زندآور
تصویر زندآور
حلال، روا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رزم آور
تصویر رزم آور
جنگاور، جنگ جو، رزم آورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نان آور
تصویر نان آور
کسی که زندگانی زن و بچۀ خود را اداره می کند، سرپرست خانواده، نان بیار، کسی که برای خانواده ای نان ببرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حزن آلود
تصویر حزن آلود
حزن آلود، محزون
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
در تداول، آنکه معاش اهل خانه را متحمل است. رئیس خانواده که معاش اعضای آن بعهدۀ اوست. پدرخانواده. شوهر. رئیس خاندان. متکفل معاش اهل بیت
لغت نامه دهخدا
(یَ زَ)
دهی است از دهستان افشاریۀ بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 76 هزارگزی شمال خاوری آوج. آب آن از قنات و سکنۀ آن 256 تن است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تَ خِ / خَ / خُ)
بهادر. غضبناک و جنگجو. (ناظم الاطباء). جنگاور. جنگجو. رزم آور:
و دیگر از ایران زمین هرچه هست
که آن شهرها را تو داری به دست
بپردازی و خود به توران شوی
ز جنگ و ز کین آوران بغنوی.
فردوسی.
ستاره شناسان و دین آوران
سواران جنگی و کین آوران.
فردوسی.
به چین و به ماچین نمانم سوار
نه کین آوری از در کارزار.
فردوسی.
نه شمشیر کین آوران کند بود
که کین آوری زاختر تند بود.
سعدی.
رجوع به مدخل بعد شود، انتقامجو:
به سلم و به تور آگهی تاختند
که کین آوران جنگ برساختند.
فردوسی.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ پَرْ وَ)
طعم دهنده. مزه دهنده
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ)
جنگجو. جنگاور. (فرهنگ فارسی معین). جنگ آور. (یادداشت مؤلف). رزمخواه:
بدید کوشش رزم آوران دشمن را
شنید حملۀ شیرافکنان شهرگشای.
مختاری.
و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نان آور
تصویر نان آور
سرپرست خانواده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزن آلود
تصویر حزن آلود
اندوهناک محزون حزن آور: (چهره ای حزن آلود داشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزم آور
تصویر رزم آور
جنگجو جنگاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزن پور
تصویر رزن پور
فرانسوی خردناب زبانزد فزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزم آور
تصویر رزم آور
((وَ))
جنگجو، جنگاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نان آور
تصویر نان آور
((وَ))
سرپرست خانواده
فرهنگ فارسی معین
حزین، محزون، حزن آلوده، غم آلود، حزن آمیز
متضاد: سرورآمیز، طرب انگیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پرخاشگر، جنگ آزموده، جنگاور، جنگجو، دلیر، رزم آزما، رزم توز، رزمجو، غوغایی، فتنه جو
فرهنگ واژه مترادف متضاد